نقش رسانه‌ها در شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي (3)


 





 

بنيادها، نهادهاي ملي و كاربرد رسانه
 

"با توجه به مسائل مرتبط با جهاني شدن و پيدايش جامعه‌ي مدني، نهادهاي مدني جهاني از جمله نهادهاي غيرحكومتي از طريق اينترنت و در فضاي سايبر به يكديگر پيوسته‌اند و صداي ديگران را به گوش افكار عمومي جهاني مي‌رسانند " (علوي، 1385: 20).
به عبارت ديگر، "با وقوع انقلاب ارتباطات در ربع آخر قرن بيستم، نوعي جامعه‌ي اطلاعاتي و شبكه‌اي شكل گرفته است كه نقاط اتصال اين شبكه‌ها را گروه‌ها و نهادهاي مدني، سازمان‌هاي بين‌المللي غيردولتي، جنبش‌هاي اجتماعي و سياسي، فعالان سياسي،‌گروه‌هاي مخالف حكومت و دولت‌ها شكل مي‌دهند و اين نقاط از طريق اطلاعات و اخباري كه در شبكه جريان مي‌يابد، به هم متصل مي‌شود.
برخي انديشمندان، ترجيح مي‌دهند در عصر جديد و جامعه شبكه‌اي از حاكميت اجتماعي گروه‌هاي مختلف سياسي، ‌فرهنگي و اجتماعي درون ملي و فراملي به جاي حاكميت سياسي دولت‌ها صبحت كنند. روبرت لاتام حاكميت در جهان امروز را از آن گروه‌هاي اجتماعي و سياسي مي‌داند نه دولت‌ها. گروه‌هاي اجتماعي و سياسي و سازمان‌هاي غيردولتي در شبكه ي ارتباطات جهاني مي‌توانند حاكميت دولت‌ها را به چالش بكشند ". (Latham, 2000:8).
جنبش‌هاي مدني، فرهنگي و اجتماعي در سطح جهان جزئي از جامعه مدني جهاني‌اند. (جنبش زنان، جوانان، مهاجران و غيره). اينترنت و فضاي اطلاعاتي سايبر موجب پيوند نهادهاي مدني ملي به يكديگر شده است و سازمان‌هاي غيرحكومتي صداي اقليت‌ها و ساير گروه‌هاي در حاشيه را به گوش افكار عمومي جهان مي‌رسانند (علوي، 1385: 29).
در تشريح و تأييد اين بحث در مورد حضور سازمان‌هاي غيردولتي و جنبش هاي مدني و شهروندي، مي‌توان از نقش فعال چهار بنياد سوروس، بنياد NED، بنياد ويلسون و كارنگي، به ويژه نقش رسانه‌اي اين سازمان‌ها در فعال كردن نهادهاي مدني داخل كشورها، جنبش‌هاي اجتماعي، سياسي و فعالان مستقل اجتماعي و مخالف حكومت‌ها و تأثير آن‌ها در شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي نام برد. اين بنيادها با در اختيار داشتن شبكه وسيعي از رسانه‌هاي جمعي و فعال سازي فناوري‌هاي نوين در كشورهاي اروپاي شرقي و اسياي مركزي و اتحاد شوروي سابق، در كنار كمك‌هاي مالي به گروه‌ها و فعالان سياسي اين كشورها زمينه را براي انقلاب‌هاي نرم و مخملي فراهم كرد.
هرچند، رئيس بنياد سوروس (فعال‌ترين بنياد از ميان بنيادهاي ذكر شده) و رئيس مؤسسه جامعه‌ي باز خود مدعي است كه در انقلاب‌هاي رنگي نقشي نداشته است اما اين نكته هم قابل انكار نيست كه اين بيناد در كنار بنياد رسانه‌اي رابرت مردوخ (مرداك) دومين سازمان رسانه‌اي جهان است كه بيشترين شبكه‌هاي تلويزيوني، خبرگزاري‌ها، خبرنامه‌ها و روزنامه‌ها را در سطح جهان مديريت و هدايت مي‌كند. اين مديريت و هدايت گاه صورتي آشكار دارد و گاه با واسطه و به صورت نهان انجام مي‌گرد. همچنين، فعاليت رسانه‌اي مردوخ آشكار است و جسورانه در اداره و خريد شبكه‌هاي بزرگي چون "فاكس‌نيوز " تا "الجزيره " و حتي رسانه‌هاي آسياي دور ظاهر مي‌شود (عرفاني، 1386: 8).
بنياد سوروس از طريق سايت‌هاي اينترنتي،‌روزنامه‌ها، شبكه‌هاي تلويزيوني، طرح‌هاي آموزشي، كتاب‌ها و مؤسسات غيردولتي در كشور قزاقستان و قرقيزستان زمينه‌هاي شكل‌گيري دموكراسي را فراهم مي‌سازد.
اين بيناد در بيش از سي كشور جهان از جمله جمهوري‌هاي آذربايجان ارمنستان، ازبكستان، اوكراين، تاجيكستان، روسيه، گرجستان، قرقيزستان، قزاقستان و مولداوي نمايندگي فعال دارند. روند كاري بيناد سوروس به اين شكل است كه اين بنياد مركزي مطالعاتي را در كشورهاي مختلف فعال و از مطبوعات حمايت مي‌كند و با استفاده از امكانات زنجيره‌اي متنوع و بسيار گسترده رسانه‌اي، سررشته‌ي تحولات سياسي،‌اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشورها و ملت‌ها را به دست مي‌گيرد. به طور مثال، بنياد سوروس جهت براندازي شواد نادزه حدود پانصدهزار دلار در شبكه‌ي روستاوي 2، كه نقش برجسته‌اي در انقلاب مخملي گرجستان داشت، سرمايه‌گذاري نمود تا از اين طريق ضمن تشويق مردم به شورش، آموزش لازم آن‌ها را براي رسيدن هر چه زودتر به انقلاب نزديك نمايد (همان: 9).
همچنين، بنياد NED كه نام كامل آن بنياد ملي براي دموكراسي است نيز كمك‌هاي خود را با هدف ارتقاي دموكراسي بين سازمان‌هاي خصوصي و نهادهاي اجتماعي توزيع مي‌كند. از سوي ديگر، بنياد ويلسون نيز با اين‌كه در حيطه‌ي تحقيقاتي در ايالات متحده فعال است، محققان را براي دوره‌هاي تحقيقاتي به واشنگتن دعوت مي‌كند و همچنين بورسي 9 ماهه به اساتيد، مقامات دولتي و روزنامه‌نگاران ارائه مي‌دهد. به طور كلي اين بنيادها به ويژه بنياد سوروس از طريق سايت اينترنتي، روزنامه‌ها، شبكه‌هاي تلويزيوني، طرح‌هاي آموزشي، كتاب‌ها و مؤسسات غيردولتي زمينه‌هاي شكل‌گيري دموكراسي را فراهم مي‌سازد. همچنين جنبش‌هاي اتپور در صربستان، پورا در اوكراين، كمارا در گرجستان، زوبر در بلاروس و ديگر فعالان به طور گسترده‌اي از طريق رسانه‌هاي متنوع و فناوري‌هاي نوين اطلاعاتي با هم در ارتباط بودند.

اينترنت و انقلاب‌هاي رنگي
 

به دليل نقش گسترده‌ي اينترنت به عنوان يكي از فناوري‌هاي نوين ارتباطي در شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي در اين بخش به طور مستقل به آن پرداخته مي‌شود. همان طور كه قبلاً در كنار تشريح انقلاب رنگي صربستسان ذكر شد، ‌مأموران دولتي به دنبال اينترنت مي‌گشتند تا با خراب‌كردن آن، ‌ارتباط احزاب و جبنش‌هاي جوانان را قطع كنند. اينترنتي كه با اتصال گروه‌ها به هم و ردوبدل پست الكترونيكي باعث صدور انقلاب به ديگر كشورها شد.
شايد بتوان اذعان كرد كه اينترنت، امروزه جاي نوارها و اعلاميه‌هاي چاپي را گرفته و به ابزاري مؤثر و گسترده براي مبارزات سياسي و جنگ‌هاي رسانه‌اي تبديل شده است (جنگ نرم 2، 1387: 276).
به اعتقاد كارشناسان علوم سياسي، ‌حضور اينترنت در يك قالب سياسي از دو طريق اصلي صورت گرفته است. از يك‌سو، اينترنت به شكل فزاينده‌اي به وسيله نهادهاي سياسي متعارف مانند دستگاه‌هاي دولتي و احزاب سياسي مورد استفاده قرار گرفته اما از سوي ديگر،‌ارتباطات اينترنتي ظهور اشكال جديدي از سازمان‌ها و تعاملات سياسي را ممكن كرده است.
امروزه دولت‌ها و احزاب سياسي به صورت رزومره از اينترنت به عنوان ابزاري براي تعامل با موكلان خود از خلال وب‌سايت‌ها، پست الكترونيكي و گاهي اوقات بحث و گفت‌وگو استفاده مي‌كنند. آن‌ها به كمك اين ابزار به انتشار اطلاعات و تبليغات مي‌پردازند، افكارسنجي مي‌كنند و در فعاليت‌هاي انتخاباتي وارد مي‌شوند. اينترنت براي دولت‌ها و احزاب داراي فوايد بالقوه بسياري است. زيرا ابزاري براي گردآوري پيام‌ها از سراسر كشور فراهم مي‌اورد (باكلر و دولوتيز، 1386: 12).
به اعتقاد مانوئل كاستلز، بازيگران سياسي از طريق رسانه‌ها در بازي قدرت حضور دارند و از آن‌جا كه اطلاعات و ارتباطات،‌عمدتاً از طريق شبكه‌ي جهاني اينترنت و ماهواره‌ها و خبرگزاري‌ها صورت مي‌گيرد، بازي سياسي،‌به نحو فزاينده‌اي در فضاي رسانه‌ها صورت مي‌گيرد (كاستلز، 1380: 551).
به طور كلي، به اعتقاد پيپانوريس، اولاً،‌اينترنت ممكن است به آگاه‌سازي، سازماندهي، بسيج و درگيرسازي مدني افراد و گروه‌هاي به حاشيه رانده شده، جوان‌ترها و اقليت‌هاي سياسي منجر شود. ثانياً، مي‌تواند در اشاعه ارزش‌هاي سياسي دموكراتيك از قبيل مشاركت، آزادي بيان،‌تساهل،‌عدالت و غيره تأثيرگذار باشد. و ثالثاً، اينترنت به مثابه‌ي تريبوني براي احزاب و گروه‌هاي سياسي معترض و اقليت مي‌تواند به تضعيف حكومت‌هاي اقتدارگرا و گسترش دموكراسي كمك كند.
بنابراين، رسانه‌هاي نوين، از جمله اينترنت، پادزهر آزادي را به چهار گوشه‌ي جهان اشاعه مي‌دهند و با انعكاس واقعيت‌ها و اطلاعات سياسي و بيدارسازي سياسي، مي‌توانند به دموكراسي در سطح جهان سرعت بخشند. همان طور كه آلفرد سوويوسايل خبري را كليد دموكراسي ناميده است.
همچنين، گراس من، پست الكترونيك، كنفرانس‌هاي اينترنتي،‌تريبون‌هاي اينترنتي و ماهواره‌ها را از مصاديق تله دموكراسي مي‌داند. به عبارت ديگر،‌اهميت فناوري‌هاي نوين،‌به اندازه‌اي زياد است كه بخري براي آن، واژه‌ي تله دموكراسي، يا دموكراسي از راه دور را به كار مي‌برند. در واقع، اينترنت به عنوان تريبون مي‌تواند با شرايط گفتگوي مطلوب و ايده‌آل مورد نظر يورگن هابرماس در حوزه عمومي سازگار باشد (سردارنيا، 1385: 112).

تأثير رسانه‌ها بر حكومت و دولت
 

برخي معتقدند، رسانه‌هاي نوين (ماهواره‌ها و اينترنت) بزرگ‌ترين چالش‌گر و تهديد‌كننده‌ي اقتدار دولت‌هاي ملي و بدترين كابوس ديكتاتورهاست.
امروز دوراني را سپري مي‌كنيم كه در سايه پيشرفت‌هاي چشم‌گير در زمينه فناوري‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي، مرزهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي بسيار آسيب‌پذير شده است و دولت‌هاي ملي نمي‌توانند تنها به توجيه‌هاي وستفاليايي چون استقلال دولت در امور داخلي و خارجي تكيه كنند و با اين استدلال، با چالش‌هاي سياسي از ناحيه بازيگران فراملي روبه‌رو نشوند (سردارنيا، 1386: 106).
زيرا فناوري‌هاي اطلاعاتي، داراي مركز و رأس نيست و گروه‌ها و فعالان سياسي مي‌تواند از هر نقطه اتصال وارد شبكه شوند و افكار عمومي جهاني را عليه رژيم‌هاي اقتدارگرا بسيج كنند (همان: 108).
در واقع، ديگر نمي‌توان دولت‌هاي ملي را به سادگي به عنوان جايگاه قدرت سياسي مؤثر تلقي كرد. نيروها و مؤسسات گوناگون در سطوح ملي،‌منطقه‌اي و بين‌المللي در قدرت سهيم هستند و با دولت مبادله دارند. علاوه بر اين، انديشه‌ي سرنوشت يك جامعه‌ي سياسي - يك جمع خودمختار - را ديگر نمي‌توان در داخل مرزهاي يك دولت ملي منفرد به تنهايي و به طور معناداري مشخص كرد (هلد و مك گرو، 1382: 143).
همچنين، پيتر فرديناند معتقد است،‌اينترنت به وضوح يك تهديد استراتژيك دراز مدت و قابل توجه براي رژيم‌هاي اقتدارگراست،‌تهديدي كه اين‌گونه رژيم‌ها را از مقابله‌ي مؤثر ناتوان مي‌سازد. قبل از شكل‌گيري انقلاب‌هاي رنگي در كشورهاي اروپاي شرقي نيز مي‌توان شاهد تأثير اين رسانه و ناتواني رژيم‌ها در مهار آن‌ها بود.
به عبارت ديگر، با پيدايش جامعه‌ي شبكه‌اي و اطلاعاتي، گونه‌هاي قديمي سانسور منسوخ گشته و حاكميت دولت بر رسانه‌هاي تازه ارتباطي و سانسور محتواي رسانه‌ها به گونه‌اي چشم‌گير دشوار شده است. ماهواره‌ها، اينترنت و وب‌سايت‌هاي خبري و گروه‌هاي سياسي مجازي، كمتر قابل كنترل است. اين فضاي ديجيتالي و الكترونيك، همچون فضايي تمركززدايي شده و ازاد است كه هيچ ساختار اقتدارگرايي در آن نمي‌تواند نهادينه شود، زيرا نه مركز ويژه‌اي دارد و نه مالك و دارنده خاص (Sassen, 2000: 22)
آلوين تافلر معتقد است كه دوران تازه به انقلاب انفجارآميز سياسي در جوامع اقتدارگرا و استبدادي خواهد انجاميد. از ديد او، انقلاب ارتباطات، با گسترش آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي، زمينه را براي بررسي چند و چون مشروعيت رژيم‌هاي اقتدارگرا آماده خواهد كرد و اين حكومت‌ها را متزلزل‌تر خواهد ساخت (سردارنيا، 1386: 111).
و اخبار جهاني، به درون ملت‌هايي كه تحت استيلاي رژيم‌هاي اقتدارگرا هستند، انتقال داده مي‌شود و اين اخبار با اخبار تحريف شده‌ي حكومت‌ها برخورد مي‌كند و در نتيجه اعتبار و مقبوليت چنين رژيم‌هايي را تضعيف و ناآرامي‌ها را تشويق مي‌كند. بنابراين، دولت‌ها نمي‌توانند با استناد به اقتدار سياسي خود،‌به سركوب منتقدين و حركت‌هاي دموكراتيك اقدام كنند (همان).
بازيگران فراملي، از طريق فناوري‌هاي ارتباطي و وب‌سايت‌هاي سياسي خود در شبكه‌ي اينترنت و ماهواره‌ها، شرايط را براي انقلابي كردن فاضي سياسي جامعه‌ و تقويت جامعه‌ي مدني آماده مي‌سازند و به تبع آن، رژيم‌هاي اقتدارگرا، روز به روز به منظور دست كشيدن از كنترل تماميت‌خواهانه جامعه تحت فشار قرار مي‌گيرند. (Ferdinand, 2000: 19).
جوامع سياسي را ديگر نمي‌توان به سادگي "حوزه‌هاي متمايز " يا فضاهاي سياسي خود محصور يا منزوي تلقي كرد. (البته اگر آن‌ها بتوانند به هر قيمتي اين كار را انجام مي‌دهند). جوامع سياسي درگير ساختارهاي پيچيده نيروها، روابط و شبكه‌هاي داراي وجوه اشتراك هستند. حتي نيرومندترين آن‌ها - از جمله نيرومندترين دولت‌ها - از تأثيرات شرايط و فرآيندهاي متغير سنگربني منطقه‌اي و جهاني دور نمي‌مانند. حتي در مواردي كه حق حاكميت هنوز دست نخورده به نظر مي‌رسد، دولت‌ها ديگر بر آن‌چه در درون محدوده‌هاي قلمروي خودشان رخ مي‌دهد كنترل انحصاري ندارند (هلد و مك گرو، 1382: 143).
از طرفي، با وجود اين‌كه جهان‌گرايان نتيجه‌گيري مي‌كنند كه جهاني شدن موجب تضعيف توانايي دولت ملي در جهت عمل مستقل براي اعلام و يگري هدف‌هاي سياسي داخلي و بين‌المللي مي‌شود، قدرت و نقش دولت ملي قلمروگرا در حال دگرگون شدن است. شكاكان با مخالفان جهاني شدن ادعا مي‌كنند قدرت سياسي در حال تجديد آرايش است (همان).
مانوئل كاستلز معتقد است،‌هنوز دولت‌ها بر رسانه‌هاي مهم كنترل دارند، ولي دولت‌ها قدرت پيشين خود را در جهت نظارت بر رسانه‌ها از دست داده‌اند. علاوه بر اين، رسانه‌هاي وابسته به دولت هم ناگزير هستند به منظور حفظ اعتبار خود در نزد مخاطبان، ‌تا حدي استقلال خود را حفظ كنند. دولت‌هاي اقتدارگرا، براي سانسور و مقابله با رسانه‌ها هستند (كاستلز، جلد دوم، 1380: 309).
در جمع‌بندي اين مطلب مي‌توان گفت كه با توجه به نظرات كارشناسانه متخصصان علوم سياسي و علوم ارتباطات ديگر نمي‌توان رسانه‌ها را مانند سابق به دارا بودن چند نقش كليشه‌اي از جمله سرگرمي، انتقال فرهنگ و يا اطلاع‌رساني صرف محدود كرد، بلكه همان طور كه برخي معتقدند: "رسانه‌هاي نوين ارتباطي (ماهوراه‌ها و به ويژه اينترنت) بزرگ‌ترين چالش‌گر و تهديدكننده‌ي اقتدار دولت‌هاي ملي و بدترين كابوس ديكتاتورهاست " (Sussman, 2000: 53).

ويژگي‌هاي رسانه‌هاي نوين و مخاطبان
 

پيشرفت‌هاي فناوري در عرصه ارتباطات در ربع آخر سده‌ي بيستم، آن‌ اندازه مهم بوده كه برخي از جايگزيني جنگ‌هاي اطلاعاتي به جاي جنگ‌هاي نظامي ياد كرده‌اند. در عصر وقوع جنگ‌هاي اطلاعاتي، فناوري اطلاعات و محتوي پيام آن‌ها، مهم‌ترين تسليحات مورد استفاده است (صدوقي، 1381: 31). تسليحاتي كه در صورت استفاده در مكان و زمان صحيح و مناسب، مي‌توانند مردم را به صحنه سياست و مشاركت بياورند. همان‌طور كه در انقلاب‌هاي رنگي توده‌هاي مردم و مخاطبان رسانه‌ها را در كشورهاي صربستان، گرجستان، اوكراين و تغييرات نرم در ديگر كشورها به صحنه كشاند.
يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي فناوري‌هاي نوين ارتباطي در عصر حاضر از نظر مارسال مك‌لوهان، سياسي شدن و تشديد آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي انسان‌هاست. (ساروخاني، 1373: 32). زيرا فناوري‌هاي نوين آگاهي و بيداري سياسي مخاطبان را بيشتر كرده است.
بازتاب اخبار و رويدادهاي مربوط به نقص حقوق بشر، شكنجه و سركوب فعالان سياسي، منتقدان و مخالفان به دست رژيم‌هاي اقتدارگرا، نيمه دموكرات و حتي دموكراتيك، از راه رسانه‌هاي تازه‌ي ارتباطي، نقش مؤثري در افزايش آگاهي سياسي مخاطبان دارد و تنوع رسانه‌ها و كانال‌هاي ارتباطي و آگاهي افزاينده‌ي مردم در عصر جديد، باعث شده كه فرض‌هاي پيشين، مبني بر نقش انفعالي مخاطبان رد مقابل پيام‌هاي رسانه‌ها و فعالان سياسي (به ويژه مخاطبان آگاه) بي‌اعتبار گردد (سردارنيا، 1386).
همچنين رشد رسانه‌هاي همگاني در كنار چندپارگي و متكثر شدن ارزش‌ها و شيوه‌هاي زندگي،‌مصرف‌گرايي به اين معني است كه هويت‌هاي اجتماعي خدشه‌ناپذير و مسلم انگاشته شده‌ي سابق اكنون سياسي شده‌اند. امروزه سياست پديده‌اي است كه در همه‌ي تجربه‌هاي اجتماعي حضور دارد (علوي، 1385: 32).
شيوه‌ي جديد اطلاع‌رساني به نوبه‌ي خود سبب ايجاد آگاهي‌هاي جديدي شده و انسان‌هايي نو مي‌آفريند، اطلاعاتي كه در عصر دوم رسانه‌ها توليد و عرضه مي‌شود،‌ غالباً مخاطباني فراملي و بين‌المللي دارد. انسان‌هاي بي‌شماري با ديگران و غريبه‌ها ارتباط برقرار كرده و تبادل اطلاعات مي‌كنند. انسان‌هاي عصر دوم رسانه‌ها، با وجود فاصله‌ي فيزيكي بسيار زياد، ‌مي‌توانند به مقدار زيادي به يكديگر نزديك شوند. همچنين شهروندان سراسر جهان مي‌توانند همزان پاي چند كانال ماهواره‌اي بنشينند و به شبكه‌هاي خبري بي‌بي‌سي و سي‌ان‌ان كه در آن ميدان‌داري مي‌كنند را تماشا كنند (جنگ نرم 2، 1387: 279). و رسانه‌ها با كاركردهايي چون هويت‌بخشي، اطلاع‌رساني و آگاهي‌سازي، انسجام‌بخشي،‌گسترش روابط اجتماعي و كاركرد نظارتي بر سياست تأثير گذاشته‌اند و مشاركت مردم را بالا برده‌اند.
به جرأت مي‌توان گفت آن‌جا كه رسانه‌ها مجالي براي حضور در عرصه داشته‌اند، نقش مؤثر و فعالي از خود در جريان‌هاي سياسي به جا گذاشته‌اند كه نمونه‌ي بارز آن انقلاب‌هاي رنگي است. تنها پوشش وسيع توسط رسانه‌هاست كه توانست مردم اوكراين را در سرماي شديد به مدت شش روز در خيابان‌ها جمع كند و آن‌ها را در خيابان‌ها جمع كند و آن‌ها را در صحنه‌ي مبارزه و اعتراض نگه دارد.
پالتر كاركردهايي را براي فناوري‌هاي ارتباطي - اطلاعاتي نوين ذكر مي‌كند و مي‌گويد.
1. رسانه‌هاي نوين تريبوني براي بيان اهداف، ‌آرمان‌ها، ‌تجربيات و فعاليت‌هاي سياسي و مبارزاتي جنبش‌هاي اجتماعي است.
2. رسانه‌هاي نوين باعث شكل‌گيري، انسجام و تحكيم هويت جمعي و عمومي جنبش‌هاي اجتماعي مي‌شوند.
3. رسانه‌هاي نوين منجر به بسيج نيروهاي بالقوه در جهت حمايت از جنبش‌ها مي‌گردند.
4. پوشش رسانه‌اي، مي‌تواند بين جنبش‌ها و ساير عاملان سياسي و اجتماعي نظير احزاب سياسي، ‌اتحاديه‌ها، دولت‌ها و فعالان سياسي پيوندهاي نمادين برقرار سازد.
5. رسانه‌ها مي‌توانند در روابط دروني جنبش‌ها مؤثر واقع شوند. و باعث تقويت نگيزه و روحيه‌ي اعضا و هواداران جنبش مي‌شوند و از مرگ آن‌ها جلوگيري مي‌كنند (پالتر، 1381: 4).

نتيجه گيري
 

در واقع رسانه‌ها همچنان به عنوان ركن چهارم دموكراسي، بيش از پيش به يكي از اهرم‌هاي قدرت در تحولات سياسي درعصر حاضر تبديل شده‌اند. همان‌طور كه سال‌ها قبل توماس جفرسون (1787) گفت: "اگر مخير شوم كه بين حكومتي بدون مطبوعات و مطبوعاتي بدون حكومت يكي را انتخاب كنم، لحظه‌اي در گزينش دومي شك نمي‌كنم " (كين، 1383).
همچنين با توسعه و پيشرفت كشورها در زمينه‌هاي ارتباطي - اطلاعاتي و توجه به مقوله جهاني شدن، رسانه‌هاي نوين توانسته‌اند با موفقيت مشاركت سياسي مردم را افزايش داده و انسجام و همبستگي بين توده‌هاي مردم، جنبش‌هاي دانشجويي، مردمي، شهروندي، بنيادها و سازمان‌هي غيردولتي را بيشتر كنند.
همان‌طور كه در بخش‌هاي مختلف اين مقاله نيز ذكر شد، رسانه‌ها به عنوان يكي از مؤلفه‌هاي مؤثر - از به كار بردن پيامك (SMS) و پست الكترونيك گرفته تا شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني ماهواره‌اي - در رهبري انقلاب‌هاي رنگي نقش فعال ايفا كرده‌اند و با اطلاع‌رساني و وصل گروه‌ها، احزاب و فعالان سياسي اپوزيسيون به مخاطبان فعال و رهبران فكري مردم باعث پيشبرد اهداف سياسي و ناتوان كردن حكومت‌هاي مستقر شده‌اند.
به طور كلي، براي ايجاد تغييرات اساسي در يك كشور (ضمن درنظر گرفتن شرايط فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، هويتي و...)، بدون استفاده از ابزار خشونت و اتلاف هزينه، مي‌توان از حداكثر توان هر رسانه با توجه به امكانات انتشار مكتوب، چاپي، صوتي، تصويري، چندرسانه‌اي، اينترنتي و سرانجام انتشار آن‌لاين استفاده كرد و وسايل ارتباطي جمعي را فعال كرد.
منبع :
سايت اداره كل آموزش و پژوهش معاونت سياسي صدا وسيما
ارسال توسط کاربر محترم سایت : samsam